ویژگىهاى برجستهى امام على(علیه السلام)
اسد علیزاده
على(ع) فرزند ابوطالب و نوهى عبدالمطلب است. هاشم جد او به شمار مىرود. سیزده سال قبل از بعثت، در عرصهى عالم خاکى ظهور کرد. کنیهى او ابوالحسن و حیدر لقب اوست. على(ع) از دوران کودکى پرورش یافتهى پیامبر بود و معرفت و حکمت و اخلاق را از او آموخت. براى شناخت بیشتر امام على(ع) به بیان برخى ویژگىهاى برجستهى آن حضرت مىپردازیم:
1. ایمان
امیرالمؤمنین اولین کسى است که رسول خدا را تصدیق کرد و به او ایمان آورد و به نماز او اقتدا کرد. 1 حضرت جاىگاه خود و یاران پیامبر را چنین توصیف مىکند: «ما پیوسته و پىگیر در کنار رسول خدا(ص) با پدران و فرزندان و برادران و عموهاىمان مىجنگیدیم. و این امر جز افزودن بر ایمانمان و پذیرش و فرمان بردارى بیشتر حق، پىآمدى نداشت.» 2
2. موقعیت سنجى
با اینکه، امت پیامبر، پس از وفات آن حضرت، در امر خلافت، گرفتار اختلاف شدند و امانتى که پیامبر به دست على(ع) سپرد، توسط افراد کینهتوز غصب شد، ولى على(ع) با موقعیتشناسى، صبر را بر تقابل ترجیح داد. و با سکوت، در مقابل فتنه و آشوب ایستاد تا اینکه، دین رسول الله بماند. حضرت در نامهاى به مردم مصر، جریان سقیفه را توضیح مىدهد: «مردم را دیدم پیرامون دیگرى گرد آمدهاند و با او بیعت مىکنند. دست از هرکارى برداشتم و بیعت نکردم تا آن گاه که دیدم بازگشتگان از اسلام بازگردیده، به نابودى دین محمد(ص) فرا مىخوانند؛ لذا ترسیدم که اگر به یارى اسلام و مسلمانان برنخیزم، در ساختمان آن شکستگى و رخنهاى ببینم، یا آن را سراسر ویران بیابم که مصیبت چنین پیشآمدى بر من، بسى گرانتر است تا از دست رفتن سرپرستى شما که بىگمان بهرهى روزهایى اندک است.» 3
3. آگاه ساختن مردم و آشنا کردن آنها به حقوق اجتماعى
«آنگونه سخنانى که با گردنکشان خودکامه مىگویند، با من نگویید و چنان که در نزد خودخواهان تندخو محافظه کارى مىکنند، با من محافظهکارى نکنید. و با ظاهر سازى معاشرت نداشته باشید و دربارهى من گمان نبرید که اگر سخن حقى به من گفته شد، آن را سنگین احساس کنم، و نه این که بپندارید که من خواستار بزرگداشت خود از سوى شما هستم» 4
4. خلوتگرى عشق على(ع)
امیرالمؤمنین(ع) با همهى عظمت و بزرگى، به درگاه خدا رومىآورد و با او خلوت و زمزمه مىکرد. و چنین با خدا مىگفت: «خدایا، گناهى را از من بیامرز که تو از من بدان داناترى. پس اگر بازگشتم، تو هم با آمرزش بر من بازگرد. خدایا، گناهى را از من بیامرز که از درونم وعده کردم و بدان وفا کردنى در نزد من برایش نیافتهاى. خدایا، گناهى را از من بیامرز که به زبانم خواستهام به سوى تو تقرّب بجویم، سپس قلبم با آن مخالفت کردهاست. خدایا به گوشهى چشم اشاره کردنها و سخنان بیهوده گفتنها و خواستههاىنارواى دل و لغزشهاى زبان را از من بیامرز.» 5
5. هدایت ساختن مخالفان
خوارج و اهل نهروان از معاندان و مخالفان جدى حضرت على(ع) بودند که با روشهاى گوناگون با آن حضرت مخالفت مىنمودند؛ ولى امام على(ع) در تعلیم و هدایت و آگاه سازى آنها کوتاهى نکرد و در نامهها و خطبههایش، آنها را به انحرافاتشان گوشزد نمود. 6
6. تدریس و آموزش اخلاق اسلامى
على(ع) مانند سایر زمامداران نبود که تنها به حکومتدارى خویش بیندیشد و از هدایتگرى که مهمترین وظیفهى امامان است، غفلت نماید. به همین دلیل، نهجالبلاغه، سرشار از رهنمودهاى اخلاق نظرى و عملى است. بیانات اخلاقى امام به جهانبینى و فرجام شناسى آن حضرت وابستگى معنادارى دارد.
غیبت نمودن مردم، مراء، لجاجت، خصومت، خشم، حسد، خودپسندى، حرص، کبر، آزمندى، دنیاپرستى، تنگ چشمى نمونههایى از اخلاق ناپسند است که امام بدان پرداخته است. 7 خوشخویى، در اختیار بودن زبان، اقدام کردن به کارهاى پسندیده، صبر و پایدارى، راستى در گفتار، فروتنى، دانش و بردبارى نمونههایى از درسهاى اخلاق پسندیدهى امام على(ع) است. 8/ 9
7. تبیین فلسفى و عقلى حقایق
امام على(ع) در بیان حقایق الهى تنها به ذکر چند توصیهى اخلاقى اکتفا نمىکرد؛ بلکه با روش عقلى و استدلالى به توصیف آنها مىپرداخت. 10 براى نمونه، در جهت اثبات وحدت ذاتى و تجزیه ناپذیرى حق تعالى مىفرماید: «هر آن که خدا را توصیف کند و صفاتش را زاید بر ذات بداند او را دو چیز انگاشته، و هرکس او را دو چیز مىانگارد براى او جزء قائل شده و قائل به جزء، خدا را درست نشناخته است. و کسى که خدا را درست نشناسد به سوى او اشاره مىکند، و کسى که به او اشاره کند او را در مکانى محدود دانسته است، و هر که او را محدود بداند او را شمرده و خدا منزه از این نسبتها است. 11» خوانندگان گرامى توجه دارند که اسلوبى که امام على(ع) در مسائل توحیدى بیان مىکند، کاملاً عقلى و استدلالى است. شکى نیست که این بیانات از آن على(ع) است و با سند معتبر تاریخى و نیز یکنواختى سیاق این مطلب مستدل مىگردد.
امام در خطبهى دیگرى مىفرماید:« خداوند با برترى و چیرگى و قدرت خود بر اشیا و پدیدهها، جدا از آنهاست و موجودات و پدیدهها نیز به اینکه تحت قبضهى قدرت اویند و بازگشتشان به سوى او است جدا از او هستند، هر کس خدا را توصیف کند محدودش دانسته، و هرکه او را محدود بداند تحت شمارش در آورده و آن موجب بطلان ازلىّت الهى است». 12 و نیز مىفرماید: «خداوند واحد و یگانه است اما نه واحدى عددى؛ همیشگى است لیکن نه در محدودهى زمان، و پایدار است ولى نه به پشتوانهاى». 13 حضرت امیرالمؤمنین(ع) در مقام اثبات وجود خداوند سبحان و صفات الهى مىفرماید: «آیات و نشانههاى قدرت خدا، برهان قاطعى بر اثبات هستى او است، بلکه خود وجود او که در همه چیز تجلّى دارد و گواه هستى خویش مىباشد. و شناخت او همان توحید و یگانه دانستن او است، و توحید واقعى، جدا دانستن او از مخلوقات است به این معنى که صفاتش را مغایر صفات آنها بدانیم، نه اینکه کنارهگیرى و جدایى جسمانى مقصود باشد. او پروردگار و آفریدگار مطلق است و خود، آفریده و پرورده شده نیست. هرچه در ذهن تصور شود او بر خلاف آن است؛ چون آنچه به تمام ذات و حقیقت شناخته گردد، خدا نیست. او است که دلیل وجود خویش است و وسایل شناسایى را هم خود او فراهم آورده است.» 14
امام(ع) دربارهى شناخت خداوند، تصریح مىکند که «حق تعالى با حواس درک نمىگردد و به مردم، قیاس و تشبیه نمىشود. کیفیت او شناخته نمىشود. خِرَدها توان اندازهگیرى او را ندارند و افکار و تخیلات از حریم کبریایى او دورند. 15 «چشمها و حواس او را نمىبیند، ولى دلها در پرتو ایمان واقعى و اخلاص، هستى او را درک مىکنند، خداوند با اوصاف لطافت، غلظت و حجم توصیف نمىشود. خواست او بدون اندیشه و قصد صورت مىگیرد. ظاهر است اما مستقیماً دیده نمىشود، ولى وجودش متجلى است» 16.